سورناسورنا، تا این لحظه: 6 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره

فرشته عاشقی، پسرم سورنا

داستان آب

بله بله این روزها داستان جدیدی در خونه ما در حال شکل گیریه. آقا سورنا که از ابتدا عاشق آب و آب بازی بوده حالا دیگه با ایما و اشاره میاد بغل و بعد هم ما رو می بره سمت حمام و با دستاش سر شستن و تن شستنو نشون میده. جلوت می ایسته انقد بوست میکنه که اصلا نمی تونی نبریش حمام. حالا باز سطح مقاومت مامان ساناز و بابا مسعود بیشتره.  عزیز فریده اصلا طاقت نمیاره و تا بوسش میکنی میگه بریم بریم و میبرتت حمام. تازه وقتی میریم حمام ماجرای اصلی شروع میشه،  حالا دیگه رضایت نمیدی بیاد بیرون. یعنی داستانها داریم. الهی شکر، شاد باشی عسلکم.
17 ارديبهشت 1397

نسترن خانوم

تابستون دو سال پیش یک گلدان نسترن از باغ گل خریدیم، بعد از چند ماهی خشک شد و بعد از دوماه وقتی فقط یک چوب خشک بود به حیاط منتقلش کردیم که توی گللدونی که بود بعد از چند وقت حسابی سرحال شد و الانم تو باغچه خونه حسابی دلبری میکنه. بابا مسعود اسمشو گذاشته امید به زندگی وقتی یاد اون چوب خشک می افتم و گیاهی که حالا اینطوری دلبری می کنه مطمئنتر می شم که هیچ چیز توی این دنیا نشد نداره.   ...
11 ارديبهشت 1397
1